- هابط کردن
- فرود آوردن، پرت کردن انداختن، خوار کردن فرود آوردن نزول دادن، پرت کردن انداختن، خوار کردن
معنی هابط کردن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
التماس کردن
افکنده دور افکندن چیزی، کسی که کسی را ازشغل خود برکنار کردن
فرنودن درست کردن درست کردن مدلل ساختن محقق کردن اثبات، محقق شمردن درد وی تصدیق کردن
محقق کردن، مدلّل کردن
ریستن ریدن پلیدی کردن دفع کردن فضولات
تضرع کردن زاری کردن: تر و خشک یکسان همی بدرود و گر لابه سازی همی نشنود. (شا. لغ)، درخواست کردن التماس کردن، تملق گفتن چاپلوسی کردن، فریب دادن
در هم ریختن آشفتن، گولاندن، تباهاندن درهم آمیخته کردن آشفته کردن: سلجوقیان بعد از شکست خصمان... جمله دیار خراسان آشفته و مخبط کردند، تباه کردن، پریشان عقل کردن
هابط شدن فرود آمدن، فروتنی کردن، فرو افتادن ستاره هابط شدن: (اگر زعزم وزحزم تو آفریده شدی بطبع راجع و هابط نیامدی اختر) (مسعود سعد)
ازبلندی به پستی آمدن فرودآمدن نزول کردن، تنزل کردن
بنشاط آوردن، ستوربرای تند رفتن: (گرچه اوراحالت مهمازنیست راندمی چون شب هبابش کردمی) (خاقانی)
Subordinate
fazer lobby
жарить
подчинять
стабилизировать
braten
unterordnen
stabilisieren
lobbyen
lobbować
смажити
підкоряти
стабілізувати
лоббировать
stabilizować
podporządkowywać
лобіювати